توجه به این نکته ضروری است که هر انسان یک سیستم است که مجموعهای درونداد (اطلاعاتی که به فرد داده میشود) و مجموعهای برونداد دارد. اگر درونداد و اطلاعاتی را که به ذهن او وارد میشود، به نوعی کنترل شود، امکان کنترل بر رفتار برونی فراهم میشود. بخش عمدهای از تلاش در نبرد نرم، چنین رفتاری است. اطلاعات مورد نیازی که ظاهراً مفید است، به جامعه هدف داده میشود، اما این اطلاعات ممکن است "درست"، "گزینش شده" یا "اشتباه" و به تعبیر دقیقتر اغلب اطلاعاتی آمیخته از درست و نادرست باشد. نهایتاً رفتاری که از آن جامعه منتج میشود، رفتاری است که مورد انتظار است. از این رو نبرد نرم را تصرف فکر و اندیشه و اراده یک ملت دانستهاند.
یکی از مسائل پراهمیت در نبرد روانی، طراحی ادبیات مناسب است. ادبیاتی که ظاهری ارزشمند داشته باشد. زیبانمایی ادبیات مطلوب و نفرت افکنی در برابر ادبیات و ارزشهای مورد معارضه از اولویتهای مهاجمین این عرصه است. زیرا به صورت فطری ذهن مردم از نازیبایی گریزان است و ادبیات جایگزین به مرور زمان بر تمایلات و رفتارهای جامعه هدف تأثیر خواهد گذاشت. این رخداد یک بستر زمانی بلند مدت را شامل میشود.
مهمترین حوزهی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزهی رسانه است که نقش بارزی در ادبیات سازی ایفا میکند. اگر این رسانهها نخبگان یک جامعه را -که دروندادها را با شک و تردید و حساسیت دریافت میکنند و یک سیستم گزینشی دارند- بتواند به حوزه ادبیات خود سوق دهد، تاثیر این رفتار دوچندان خواهد شد.
یکی از وجوه قدرت نرم امام خمینی(ره) که منتهی به پیروزی در برابر تفکر لیبرال شد، استفاده از واژگان بومی و دارای مفهوم غنی برای انتقال نظام فکری خویش بود. واژه شناسی (Terminology ) ادبیات بنیانگذار انقلاب اسلامی از جمله غفلتهای سی ساله ماست. متاسفانه در طی سالیان گذشته بسیاری از این لغات با تلاش دوستان نادان و دشمنان دانا جایگزین شدهاند. به عنوان نمونه واژه مستضعفین را با لغت قشر آسیب پذیر جایگزین کردهایم. در حالی که تفاوت بار معنایی دو لغت در چگونگی مواجهه ما با آنها تاثیرگذار خواهد بود. اما اساسی ترین لغات در دکترین ولایت فقیه امام خمینی (ره) ، کلید واژههای «امام» و «امت» است.
نظام «امامت و امت» که در قانون اساسی ما نیز مورد تصریح قرار گرفته است، نظامی متعالی است که دموکراسی به شیوه غربی آن را به چالش کشیده است. نظریهپردازان بسیاری با تاکید بر مفهوم "دیکتاتوری اکثریت" دموکراسی لیبرال که به گمان فرانسیس فوکویاما پایان تاریخ بود را ناکارآمد معرفی میکردند و مدل «امامت و امت» که ملهم از تعالیم اسلامی است، به رغم پروپاگاندای غرب و تلاش برای سیاهنمایی آن توانسته است بسیاری از اندیشمندان را به خود معطوف کند.
ریشههای شرعی و حقوقی و بازکاوی این نظام امری است که پیرامون آن بسیار مداقه صورت گرفته و برگزاری کرسیهای آزاداندیشی جهت تبیین بیشتر آن نیز همچنان یک ضرورت است، اما در این یادداشت در پی اثبات برتری این نظام نیستیم، زیرا طبق اصل 5 قانون اساسی «در زمان غیبت حضرت ولی عصر "عجل الله تعالی فرجه" در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده دار آن می گردد.» و اصل یکصد و هفتاد و هفتم آن میگوید « محتوای اصول مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایه های ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره امور کشور با اتکا به آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است.» این قانون اساسی با رای بالای مردم در یک همهپرسی با مشارکتی بالا به تصویب رسیده است و از این رو برای کسانی که خود را ملزم به قانون اساسی میدانند، امری پذیرفته شده است.
اما یکی از نقاط قوت این نظام، ترجمهای نبودن آن است و منطبق بودن بر باورهای عمومی کشور است. معمار قانون اساسی شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی در خصوص مناسب نبودن نظام سیاسی عاریهای چنین گفته است: «اتفاقا یک بار انقلابیون ایران این تجربه را کردند و پای چشمشان خورد. برای رهایی از استبداد، انقلاب کردند. بعد گفتند: حالا میدانید چه جایش بگذارید؟ «مشروطه». چون این عنوانی که برای نظام جدید انتخاب شده بود عاریهای بود و مربوط به فرهنگ اسلام نبود، حتی آن تاثیری را که در صاحبان اصلی این فکر عاریتی میتوانست داشته باشد، برای ما نداشت. خاصیت چیز عاریتی همین است.
ما فکر میکنیم، عنوان نظام، باید نظام امت و امامت باشد. منتها در اثنای انقلاب، چون این عنوان هنوز برای توده مردم روشن نبود، به عنوان شعار اول «حکومت اسلامی» انتخاب شد که بسیار هم خوب و گویا بود و سپس وقتی معلوم شد، این نظام حکومتی رییسجمهور هم دارد، آن وقت گفته شد، «جمهوری اسلامی» ولی نام راستین و کامل این نظام، نظام امت و امامت است.»
اصطلاح «امامت و امت» از دو واژه «امامت» و «امت» ترکیب شده است. امام به معنای پیشوا، مقتدا، الگو و نمونه است، همچنین در معنای رهبر مسایل اجتماعی هم به کار میرود. اگر مقصود از رهبری، رهبری در فتوا باشد، در این صورت به آن «مرجع» گفته میشود و اگر مقصود، رهبری در مسایل اجتماعی باشد، به آن «امام» میگویند.همچنین شهید بهشتی واژه امت را به مردمی دارای هدف و مقصد و پیوستگی بر اساس آن هدف و مقصد، معنا میکند.
«امت غیراز ناس است. اسلام در خدمت همه ناس است، صلاح همه را میخواهد نه فقط صلاح مسلمانان را. نظام اسلامی به سعادت کل بشر میاندیشد؛ ولی در میان ناس و کل بشر آنها که بر پایه اعتقاد به اسلام و التزام به اسلام یک مجموعه به وجود میآورند، میشوند امت.»
اگر چه واژههای امت و ناس در زبان فارسی، هر دو به معنای مردم هستند؛ اما با یکدیگر متفاوت میباشند. ناس همه مردمند؛ ولی امت جمعیتی هستند که ایدئولوژی مشترکی دارند.
از این رو شهید بهشتی متذکر میگردد که «وقتی مردمی بخواهند امت شوند؛ یعنی جمعی به هم پیوسته در راه یک مقصد و بر اساس آنچه رسیدن به آن مقصد ایجاب میکند، اینها نمیتوانند بدون امامت و پیشوایی و رهبری اصلا کاری انجام بدهند. اصلا مردم امت نمیشوند تا امامتی در کار نباشد و امامتی تحقق پیدا نمیکند تا امتی در کار نباشد.»
توجه به این امر بسیار ضروری است که مقصود از امام در این مرحله نه امام معصوم، بلکه امامی رهروی راه معصومین است. این امر شرایطی را ایجاب میکند که در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی در انتخاب رهبری توسط خبرگان منتخب مردم دیده شده است. «ولی امروز، در این عصر غیبت امام معصوم منصوب منصوص ... شناختی و پذیرفتنی یا انتخابی است؛ بنابراین، رابطه امت و امامت در عصر ما یک رابطه مشخص است. دقت بفرمایید! شناختن آگاهانه و پذیرفتن، نه تعیین و تحمیل، شما در طول این قرنهای متمادی هیچجا خواندهاید یا از هیچ کس شنیدهاید که مرجع تقلید و رهبر دینی را به مردم تحمیل کرده باشند و بگویند مجبورید از او تقلید کنید؟ آیا شما تا به حال شنیده یا خواندهاید؟»
این مقدمه طولانی از آن رو بیان شد که یادآوری شود یکی از واژگان کلیدی در تفکر اسلام ناب، واژه امام است . واژهای که ما بعد از رحلت حکیم بزرگ حضرت امام خمینی آن را بدو منحصر کردیم تا بدین شکل پویایی اندیشه امام را گرفته، و در او متوقف کنیم. اینکه خطیب جمعه هفته پس از رحلت امام از روی احساسات از دست دادن آن پیر فرزانه چنین خطای راهبردی و استراتژیکی را مرتکب شد که گفت «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم » یا دلیل دیگری داشت موضوع بحث نیست؛ مهم این است که این خطای راهبردی ما را بدان سو برد که به اسم اعزاز امام خمینی، اندیشهای را که امام از نجف در پی تثبیت آن بود، مورد هجمه قرار دادیم. امروز جدای از بزرگانی همچون سید حسن نصر الله و شهید آیت الله سید محمد باقر صدر که از خارج از ایران در مکاتباتشان «امام خامنهای» به کار بردهاند، همواره به کار بردن پیشوند امام برای خلف خمینی کبیر، تعبیر تندروانه تلقی شده است.
در این نبرد نرم، بسیار طبیعی است که برای سیاهنمایی این واژگان تلاش بسیار شود. گاهی آن را به جای مانده از ادبیات عناصر تندرویی که اینک در دامان غرب پناهندهاند همچون حشمت الله طبرزدی میدانند -که جای بررسی دارد که چرا چنین عنصری از این ادبیات استفاده میکرد و آیا به عمد قصد تخریب نداشت؟- و گاه آن را نشان از تلاش ما برای معصوم انگاری رهبری نظام تلقی میکنند و خبر از فاشیسم میدهند. بدون آنکه ابعاد گسترده نظام امامت امت را بررسی نمایند و بخوانند که از حقوق مسلم امام بر امت نصیحت او است و در چنین نظامی که نصیحت به ائمه مسلمین یکی از فرائض باشد، دیکتاتوری را در آن راهی نیست.
آنها جمهوریت ما را دموکراسی خود ترجمه کردهاند و رهبر را برای ما جایگزین امام کردهاند، زیرا در ادبیات غرب، رهبر یادآور نظامی متفاوت است و هنگامی که در دانشگاههای ما متون غربی تدریس شد، باور مردم به رهبر، به مطلوب آنها و مشابه سازی نظام فکری برتر ما با نظام شکست خوده فاشیسم، نزدیک خواهد گردید.
نکته آخر اینکه برخی از ناخرسندی امام خامنهای از استفاده از چنین پیشوندی سخن میگویند. این به یقین بیانگر زهد ایشان است و سببی است برای قوت قلب ما در حمایت از امامت امت و از شروط امامت؛ اما مگر امام خمینی راضی به چنین بیانی بود، مگر نه آنکه امام خمینی میفرمود به من خادم بگویید بهتر است و همواره خود را خادم میخواند. آیا اگر در چنین شرایطی که واژه امام مهجور واقع شده است، ما وظیفه خویش در احیای این فرهنگ را ایفا نماییم، عمل به تکلیف نکردهایم؟ آیا از این طریق به بصیرت افزایی اقدام نکردهایم؟
اینک اگر باور داریم که در میانه معرکه نبرد نرم قرار داریم، اگر باور داریم که به کارگیری واژگان بخشی از جنگ خاموش دشمن است، اگر امامت امت را پذیرفتهایم و امت امام هستیم ، خطایمان را بپذیریم. از شماتت دوستان نادان و دشمن دانا و کسانی که جوزده بازی دشمن گشتهاند، نترسیم و در سالروز سوگمان بر عروج بزرگ مردی که عصر حاضر را به دلیل اندیشه بلندش عضر خمینی نامیدهاند در بیست و یکمین بیعتمان با خلف او، نقش خویش را به درستی ایفا نموده و از این پس بگوییم «امام خامنهای»
زنده باد امام خامنه ای