ماهنوزسبزیم

بیانیه هفدهم موسوى از نگاهى دیگر

بیانیه‏ى شماره‏ى 17 آقاى میرحسین موسوى، پس از خیزش کم نظیر و شورانگیز مردم مسلمان ایران در روزهاى سه‏شنبه و چهارشنبه‏ى هفته‏ى گذشته، در اعتراض به حرمت‏شکنى روز عاشورا، تفاسیر و تأملات چندى را برانگیخت.

برخى آن را «عقب‏نشینى از انکار دولت و سرآغاز یک حرکت وحدت بخش پنداشتند» و مطربانشان در درون دف مى‏زدند. شمارى دیگر آن را «در خدمت اهداف دشمنان امام و انقلاب» و به مثابه‏ى «پذیرش مسئولیت حرمت‏شکنى در روز عاشورا» تلقى کردند.

در واقع محافل سیاسى، منتظر اعلام موضع از سوى آقایان موسوى و کروبى بودند؛ به‏ویژه آن که مسئولان نظام کوشیده بودند به نحوى بین حرمت‏شکنان و هتاکان روز عاشورا با سردمداران جنبش به اصطلاح سبز تفاوت قایل شوند و از آنان خواسته بودند با اظهار ندامت از گذشته و محکومیت حرمت‏شکنى روز عاشورا، به دامان نظام و رهبرى معظم آن برگردند.

به هر روى شایسته است تحلیل‏گران، این بیانیه را مورد ارزیابى دقیق قرار دهند و زوایاى پیدا و پنهان آن را آشکار کنند تا اگر نکته‏ى مثبتى در آن وجود دارد، نادیده انگاشته نشود و اگر برنامه‏هاى سابق در لفافه‏اى از لفاظى ارائه شده، موجب لغزش و فریب ساده دلان نگردد.

حقیقت این است که این بیانیه داراى یکى دو نکته‏ى مثبت و چندین نکته‏ى منفى و غیر قابل پذیرش است.

اما دو نکته‏ى مثبت‏

1. اعلام موضع صریح در قبال منافقین است که با عباراتى مانند «جریان‏هاى منحوسى چون منافقین» از آنان یاد کرده، مى‏نویسد: «منافقین با خیانت‏ها و جنایت‏هاى خود مرده‏اند».

البته به مسئولان نظام حمله مى‏کند که «شما براى کسب امتیازهاى جناحى و کینه‏ورزى، آن‏ها را زنده نکنید»، اما فراموش کرده که این او بود که با دروغ بزرگ تقلب و زیر سؤال بردن اعتماد مردم به نظام، زمینه‏ى بهره‏بردارى گروهک‏هاى منفورى چون منافقین را فراهم آورد و متأسفانه هنوز هم حاضر نیست واقعیات تلخ را دریابد و از خود نمى‏پرسد: چرا شعار «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» را که سرکرده‏ى منافقین به نقل از مریم رجوى در محرم امسال سرداد، توسط مدعیان حمایت از آقاى موسوى در دوشنبه سیاه قم (30 آذر 88، تشییع جنازه‏ى آقاى منتظرى) و در حرمت‏شکنى عاشوراى حسینى در تهران (به تاریخ 6 دى ماه 88) و پیش از آن در تجمعات غیرقانونی دیگر تکرار شد و چرا مریم رجوی به‌تازگی در گفت‌وگو با رویترز و آسوشیتدپرس، اهداف خود را با جریان فتنه که وی از آن به‌عنوان معترضان یاد می‌کند، همسو و یکسان می‌داند؟

2. اعلام اعتقاد به قدرت جذب نظام اسلامى، اگر چه براین باور است که نظام چون رودخانه‏ى خروشان و عظیمى است که سیلاب‏هاى تند و حوادث گوناگون باعث طغیان و گل‏آلود شدن آن شده‏اند، ولى مى‏تواند با تدبیر و ملاطفت، فضاى گل‏آلود را پشت سر بگذارد و به سمت زلالى و شفافى حرکت کند. لیکن فراموش کرده است که این او و جنبش سبزش بودند که با ادعاهاى واهى، هفت‏ماه بهترین فرصت را از یک کشور بزرگ گرفتند و امکان سوء استفاده‏ى ضد انقلاب را آماده کردند.

اما این‏که برخى کسان مهم‏ترین پیام این بیانیه را «عقب‏نشینى از انکار دولت دانسته‏اند»، ساده‏انگارى شگفتى است، زیرا با سیل خروشان مردم در سراسر کشور در روزهاى سه‏شنبه و چهارشنبه (هشت و نهم دى ماه) و شعارهاى گویایشان، سخن از توهمات گذشته، مضکحه‏ى خاص و عام شدن است و با این حال، اگر باز هم کسى بخواهد به ادعاهاى باطل تفوه کند، سند جهالت خود را امضا کرده است.

اما نکات منفى‏

متأسفانه نکات منفى این بیانیه زیاد است از جمله:

1. حرمت‏شکنان روز عاشورا را «مردمى خداجوى» خوانده که «به صورت خود جوش» و «بدون شعارهاى تند» به صحنه آمده‏اند و به این ترتیب به حمایت از آنان برخاسته است.

در حالى که شعارهاى ضد دینى و ضد مذهبى اینان را مردم به کرّات شنیده‏اند و انکار آن از سوى آقاى موسوى، بسیار عجیب است و حتى حضرت آیت‏اللَّه مکارم شیرازى نیز در دیدار جمعى از اعضاى حزب مؤتلفه اسلامى فرمود: «دشمن در روز عاشورا به امام حسین(ع) و رهبرى جسارت کرد... آن چه امروز مى‏بینیم مبارزه با اسلام و نفى حکومت دینى است، نباید این‏ها را به حساب دعواى انتخاباتى بگذاریم».(1)

حضرت آیت‏اللَّه سبحانى هم در همین رابطه فرمودند: «بى‏احترامى افرادى در روز عاشورا، نشان از بى عقلى آن‏هاست».(2)

گذشته از آن، برخلاف ادعاى آقاى موسوى، حرمت‏شکنان روز عاشورا، نه تنها خود جوش نیامدند بلکه با فراخوان شبکه‏هاى ماهواره‏اى و اینترنتى به صحنه آمدند و تنها یک مورد آن تبلیغات گسترده‏ى شبکه B.B.C و مصاحبه با کسانى چون سازگارا، نماینده موسوى در خارج از کشور بود. همه کسانى که به رسانه‏هاى برون مرزى دسترسى دارند مشاهده کرده‏اند که سرکرده‏ى منافقین براى این روز سخنرانى وقیحانه‏اى ایراد کرد و ضمن جسارت به ساحت مقدس امام خمینى قدس سره - طرفداران خود را براى حضور در عاشوراى تهران دعوت نمود.

2. حرمت‏شکنان روز عاشورا را تبرئه کرده، به محکومیت نظام، دولت، نیروهاى انتظامى، بسیجى و صدا و سیما مى‏پردازد و آنان را عامل پدید آمدن فاجعه‏ى عاشوراى حسینى در تهران معرفى مى‏کند.

معلوم نیست چرا آقاى موسوى این همه خشونت، بى‏رحمى، توهین به شعائر مذهبى، ساختار شکنى و ضرب و شتم مردم بى‏گناه - به صرف داشتن ظواهر اسلامى - و انهدام و تخریب اموال عمومى و خصوصى مردم را که اغتشاشگرانِ به قول ایشان خدا جوى انجام داده‏اند، نمى‏بیند و چرا از حرف‏هاى سازگارا، نماینده‏اش در مصاحبه با شبکه B.B.C تغافل مى‏کند که با صراحت گفت: پس از انتخابات، شعارهاى معترضان درخواست ابطال انتخابات بود ولى اکنون به جایى رسیده‏اند که در روز عاشورا، ولى‏فقیه را عزل کردند!

آیا ساختار شکنى‏اى بالاتر از این هم مى‏توان تصور کرد و کسى مى‏تواند ادعا کند که به قانون اساسى معتقد است اما به قلب آن یعنى ولایت فقیه اعتقاد ندارد!

3. اصرار دارد به مسئولان نظام تحمیل کند که بپذیرند کشور دچار بحران است لذا مى‏نویسد: «بنده به صراحت مى‏گویم تا وجود بحران جدى در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهى براى خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد. عدم اذعان به بحران، توجیه‏گر ادامه راه حل‏هاى سرکوبگرانه است.»

در این فراز ضمن اتهام مجدد سرکوبگرى به نظام، پا فشارى مى‏کند که تنها راه برون رفت، اذعان و اعتراف به بحران در کشور است، در حالى که هیچ کدام از مسؤولان نظام تاکنون سخن از بحران نگفته‏اند جز یک نفر که وى نیز متهم به جانبدارى از آقاى موسوى است. اصولاً این خود نوعى استبداد به رأى است که کسى بگوید تنها راه حل مشکلات، پذیرش ایده من است!

4. گرچه مى‏نویسد: «ما نه آمریکایى هستیم و نه انگلیسى. تا حال نه کارت تبریکى براى رؤساى کشورهاى بزرگ فرستاده‏ایم و نه امید یارى آن‏ها را داریم» ولى سوگمندانه هرگز اقدامات مداخله جویانه‏ى این کشورها در امور داخلى ایران و حمایت آشکار آمریکا، انگلیس، اسرائیل غاصب، آلمان و دیگر کشورها از حرمت‏شکنان عاشوراى تهران را محکوم نمى‏کند تا لااقل از سران جنبش سبز رفع اتهام نماید. این سؤال جدى براى محافل سیاسى مطرح است که چرا از آن سو این همه سرمایه‏گذارى و حمایت مى‏شود و از این سو نه اعتراضى ونه محکومیتى!

5. براى نظام اسلامى رجزخوانى مى‏کند و به سخن حضرت امام خمینى که «بکشید مارا، ما نیرومندتر مى‏شویم» استناد جسته، مى‏نویسد: «بنده ابایى ندارم که یکى از شهدایى باشم که مردم بعد از انتخابات در راه مطالبات به حق دینى و ملى خود تقدیم کردند».

جالب است کسى که در رژیم پهلوى حتى یک روز هم نه زندان رفته، نه شکنجه شده و نه تبعید به جان خریده، امروز از سماحت نظام اسلامى سوء استفاده مى‏کند و با تحریک جنبش سبز و شهید خواندن آشوبگران، رجز پیوستن به آنان را سر مى‏دهد!

نکات منفى دیگرى نیز در بیانیه‏ى آقاى موسوى وجود دارد لکن به همین مقدار بسنده نموده، اشاره‏اى هم به پیشنهادات ایشان خواهیم کرد:

1. مسؤولیت پذیرى مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضاییه امر جدیدى نیست که اعلام شود زیرا مفاد اصل یکصد و بیست و دوم قانون اساسى همین است و اما ادعاى حمایت‏هاى غیر معمول از دولت نیز منصفانه نیست.

2. مجالس اولیه انقلاب را الگوى مورد توجه قرار دادن، خود محل تأمل است، زیرا در آن مجالس صلاحیت کسانى چون رجوى واعضاى نهضت آزادى هم مورد تأیید قرار گرفته بود، آیا بناست به برکت هفت ماه اوهام پراکنى و تخریب اعتبار نظام، مجوز ورود محاربان و مخالفان نظام اسلامى به مجلس شوراى اسلامى‏امضاء شود.

3. آزادى زندانیان به چه معناست؟ اگر کسانى مرتکب جرم نشده‏اند، بعید است تاکنون در بازداشت باقى مانده باشند و اگر منظور آزادى حرمت‏شکنان روز عاشورا و آشوبگران ضد نظام است، آزادى اینان برخلاف قانون و پاداش دادن به مفسدان و محاربان است.

4. تاکنون چه مطبوعه و رسانه‏اى بدون تخلفات تصریح شده در قانون مطبوعات توقیف شده که باید سریعاً آزاد شود، آیا روزنامه‏اى مانند صداى عدالت که یکى از پایگاه‏هاى تبلیغى آقاى موسوى بوده، و در تاریخ 4 مرداد 88، در صفحه‏ى‏9 به شخص حضرت امام با عبارات وقیحانه و الفاظ رکیک توهین نموده است، باید آزاد شوند، پس مرز جرم و عدم جرم چیست؟

به هر حال به گفته‏ى آیت‏اللَّه صادق لاریجانى، رئیس محترم قوه قضاییه: «به سران فتنه مى‏گویم که دستگاه قضایى به اندازه‏ى کافى از شما پرونده دارد و اگر نظام با شما مماشات و ملاطفت مى‏کند حمل بر نفهمیدن نکنید».(3) پس شما حق مطالبه ندارید، این نظام و مردم هستند که از شما مطالبه دارند و راه حل پایان این فتنه، اعلام برائت از اغتشاشگران و بازگشت به قانون است.


ارسال شده در توسط فریده زندگانی